خداحافظ، آرزوهای دراز!
گاهی برخی واژه ها آنقدر برایم تکراری می شوند که فرصت اندیشیدن پیرامون آنها را همین تکرار، از من سلب می کند. “آرزوهای دراز” یا طول الأعمل را بارها و بارها شنیده ام و در ذهنم همیشه برایش تعریفی همچون “امید داشتن به امور دنیایی ای که تحقق آنها نیاز به مهلتی طولانی در عمر و بازه زمانی درازی دارد” بود. و هیچگاه آن را با واژه متضادش یعنی “کوتاه کردن آرزو” تعریف نکردم.
و اما کوتاهی آرزو چیست و تا چه حد؟
امام سجاد علیه السلام در دعای چهلم صحیفه سجادیه از خداوند می خواهند که آرزوهایشان آنقدر کوتاه شود که حتی به آمدن فردا، برداشتن قدم دیگر و آمدن نفس بعدی، امید نداشته باشد! (…وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ….)
اگر کسی با این نگاه زندگی کند هر لحظه آماده مواجهه با مرگ خواهد بود و کارهای مهمی مانند توبه، ادای حقوق دیگران و پرداختن به اعمال صالح را به فردا نمی افکند و به اصطلاح دچار تسویف نمی شود.
من همیشه به خود می گفتم: من که در آرزوی خانه و ماشین آنچنانی و … نیستم! و خود را از داشتن آرزوی دراز دور می دیدم. غافل از اینکه طول الأمل حداقل برای من این مثالها نیست!
و اما چقدر غافلم، سوف سوف کردنها بزرگترین مشکل من است و من از همه بیشتر به طول عمل گرفتارم! و باید مقدمه مبارزه با نفسم را خداحافظی با تسویف هایم قرار دهم.
فرم در حال بارگذاری ...